قدس آنلاین- «شب ناسور» تازهترین رمان ابراهیم حسنبیگی است که ازسوی نشر سوره مهر منتشر شده است؛ اثری برای مخاطب نوجوان و با رجعت انقلاب اسلامی در ترکمنصحرا. ابراهیم حسنبیگی که اینروزها در جزیره کیش اقامت دارد و فعالیت فرهنگی خود را پی میگیرد، در گفتوگوی خود با قدس از این رمان و ادبیات انقلاب اسلامی سخن رانده است.
شما در زمره نویسندگانی هستید که هم برای مخاطب بزرگسال قلم زدهاید و هم نوجوان. در رمان «یک روایت ساده... ه.» هم بهسراغ مخاطب نوجوان و دوباره به ترکمنصحرا رفتهاید. این اتفاق دلیل خاصی دارد؟
من به اصل خودم برگشتم. من متولد و بزرگشده ترکمنصحرا هستم. بیستسال از عمرم را در میان آنها سپری کردهام و با آنها مأنوسم. چیزیکه در درون من را همیشه صدا میزده و به خود میخوانده، این منطقه بوده است. الان که با شما صحبت میکنم بیش از سهسال است که در جزیره کیش زندگی میکنم، ولی هرگز تمایل و رقبتی نداشتم که رمانی بنویسم که در این جزیره اتفاق بیفتد. البته درباره این جزیره کسی هم تابهحال رمان و داستان درخوری ننوشته، اما من هم تمایل درونی برای این کار نداشتم. من در کیش به دوهزار کیلومتر آنسوتر؛ به ترکمنصحرا مایل بودهام.
هم فضای رمان و هم داستانش با همین نگاه خلق شده است؟
بله. موضوع ظلم و ظالم و مقابله با آن جزو دغدغههای همیشگی من بوده و هنوز برای نوشتن من را به خود میخواند.
رمان شما در ژانر ادبیات انقلاب رخ میدهد. شما چقدر درباره این ادبیات، صاحب سبک بودن را میپذیرید؟
بهنظر من ادبیات داستانی انقلاب و حتی ادبیات داستانی دفاع مقدس در ایران هرگز نتوانسته صاحب سبک باشد. اتفاق فقط تغییر در موضوعات بوده است، کما اینکه از نظر محتوا هم داستانها بسیار شبیه بههماند. ما به یک نوقلم جوان نمیتوانیم بگوییم که اگر میخواهی درباره انقلاب و دفاع مقدس داستان بنویسی، از این روشهای ساختاری و قلمی استفاده کن تا در سبک ویژه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس داستان بنویسی و فکر نمیکنم یک داستاننویس باتجربه حرفی خلاف این بزند. واقعیت این است که ما در ادبیات داستانیمان ابداعات و ساختارهای نوینی خلق نکردهایم. در این زمینه خلاق نبودهایم. ما تابع ادبیات جهان بودهایم. ما هیچوقت فکر نکردیم که با استفاده از داشتههای ادبی فولکلور خودمان سبکی را شکل دهیم و به همینکه هست بسنده کردیم. به باور من البته این نوع ابداعات همیشه شخصی است و موجی جمعی آن را ایجاد نمیکند. وقتی میگویم که ایجاد سبک نداشتیم، بهمعنای تلاش نداشتن برای ایجادش نیست، بلکه منظورم این است که بیشتر از آن به فکر استفاده از سبک و سیاق و رفتارهای موجود بودهایم، نگاهمان بهدست دیگران بوده است. مرحوم گلشیری در دورهای سبک و سیاق داستانی خودش را به شاگردانش آموخت، اما کسی تلاش نکرد بهجای اینکه پنجاه رمان مثل او و با سبک او بنویسد، پنج رمان با سبک خودش بنویسد. کسی سبکسازی برای نوشتن را از او نیاموخت، مثل او نوشتن را یاد گرفتند. این طی طریق نه امری دستوری است و نه حتی به ساختار فرهنگی ویژهای نیاز دارد. اصل مهم پویایی است که شکل نگرفته است.
شما از برآیند آثاری که در این زمینه تولید شده است حس میکنید که تجربه موفقی در تولید ادبی برای این موضوع، لااقل برای مخاطب داشتهایم؟
به باور من ادبیات داستانی انقلاب اسلامی هنوز شکل نگرفته که بخواهد در آن اتفاقی رخ بدهد. شاید اگر هشت سال دفاع مقدس و بهدنبالش ادبیات آن نبود، میشد انتظار داشت که از دل انقلاب نویسندگانی برای آن خلق شوند، اما این اتفاق رخ نداد و موضوع انقلاب خیلی زود فراموش شد. همین الان و در سال ۱۳۹۶ شرایط بهگونهای است که نویسندگان منتسب به نسل انقلاب هم اگر داستانی درباره آن بنویسند، خوشحال نیستند که بگویند اینکار را کردهایم. دفاع از انقلاب اسلامی در همه ابعاد امروز و در شرایط امروز کشور کار سختی شده است. نسل جوان ما پرسشگر شدهاند. از نویسنده میپرسند که چرا انقلاب کردید و چرا امروز وضعیت اینگونه است؟ اینها سؤالاتی است که نسل جوان بدون تعارف میپرسند و باید برایش پاسخ داشت. شرایط سخت و پیچیده اقتصادی و سیاسی و بیعدالتیها و مشکلاتی که مردم حس میکنند، همه درنهایت به چرایی انقلاب اسلامی منتهی میشود. انگار اگر انقلاب نشده بود کشور ما مثل سوئیس شده بود. من بعید میدانم که چنین اتفاقی رخ میداد، کما اینکه من نویسنده که آن دوران را هم دیدهام، مطمئنم این اتفاق رخ نمیداد. ولی ناکامی نسلها در این چهاردهه باعث شده که هزینه دفاع از انقلاب اسلامی بالا برود و هرکسی دلش نخواهد که اینکار را بکند. البته میشود به این مسئله پاسخی داد، اما باید به فکر پاسخی باشیم که قانعکننده باشد. من وقتی رمان شب ناسور را منتشر کردم، برخی از دوستان نویسنده من گفتند فلانی دست بردار و اینقدر از انقلاب ننویس. من گفتم منی که آنروزها را دیدم حق دارم از آن بنویسم و فریاد بزنم که انقلاب اسلامی اجتنابناپذیر بود، ولی هرگز نمیتوانم از آنچه امروز در آن قرار داریم کاملاً دفاع کنم. مسئله ما رجعت به ارزشهای انقلاب اسلامی است که در جامعه ما رخ نمیدهد و کسی هم زیر بار بیانش نمیرود. ما رحمانیت پیامبر اسلام را بهعینه در دهه اول انقلاب دیدیم و امروز بهعینه از آن فاصله گرفتهایم. نویسنده با بیان این مسائل میتواند خودش را آرام کند و حسرتش را به زبان بیاورد.
پس با این حساب عمده به این زودیها نباید از جریان داستاننویسی انقلاب انتظار اتفاقی تازه داشت. درست است؟
تا منظور از کار خوب چه باشد. اگر معیار کیفی باشد، داستان یکچیز است و اگر معیار فروش باشد، داستان یکچیز دیگر. من بر این باورم که نوشتن داستان درباره انقلاب اسلامی امروز مخاطب عام ندارد و نسل جوان انقلابندیده ما هم بهدلیل فضای سنگین رسانهای موجود بهسراغ محتوای فعلی آن نمیروند. اما من وقتی شب ناسور یا همین رمان را مینویسم، دقیقاً بهخاطر شکستن این فضاست. بگذارید صریح بگویم؛ من نویسندهای نیستم که تحتتأثیر این فضا بگویم که غلط کردم و به مخاطبم بگویم اشتباه کردم انقلاب کردم. نه! من پای کارم ایستادهام و از آن دفاع میکنم. انقلاب کار لازمی بود، اما نسل من و نسل جوان پیرامون من امروز سؤال دارد. باید متوجه شویم که سؤال و مسئله را در میان افراد ریشهیابی کنیم، نه در میان اصل پدیدهای مثل انقلاب اسلامی.
نظر شما